بیماری به نام روشنفکری
متن زیر مصاحبه ای زیبا و خواندنی از استاد شهریار زرشناس پیرامون جریان روشنفکری و بررسی اجمالی برخی از جوانب آن است که در khamenei.ir منتشر شده است.
خواندن این متن رو به همه به خصوص علاقه مندان به مباحث جریان شناسی سیاسی و فکری و نیز غرب شناسی توصیه میکنم.
بیماری به نام روشنفکری
ما در مورد روشنفکر میتوانیم به دو اعتبار تعاریفی را ارائه بدهیم یا دو نوع تعریف و منظر را مدنظر قرار دهیم. یک منظر یا یک تعریف، تعریفی غیرتخصصی است و کاربرد بسیار زیادی دارد. آن هم مفهوم عام روشنفکری به معنای یک انسان تحصیلکرده و آشنا با دنیای جدید است. در این عرصه روشنفکر از لحاظ لغوی یک بار معنایی پسندیده و ممدوحی دارد و حاکی از یک انسان خوشفکر و ژرفنگر است. اما تعریف دیگر از معنای این واژه یک معنای تخصصی است؛ معنایی که دقیقاً از متن تاریخ روشنفکری و جریانی به نام روشنفکری در غرب و پیدایی آن و بعد انتقالش به ایران برمیخیزد. در اینجا ما با منظری از بحث روبهرو هستیم که تخصصی است و در ادامه هرگاه این واژه یعنی روشنفکری را بهکار میبریم در واقع معنی دوم مدنظرمان است.
دورهای که از حدود قرن چهاردهم، پانزدهم میلادی شروع میشود، موسوم به دوران مدرن است که هسته مرکزی روح و تفکر این دوران اومانیسم است. اومانیسم به معنای انسانمحوری و انسانمداری است که در برابر خدامحوری مطرح میشود. آن چیزی که در غرب تحت عنوان اومانیسم از رنسانس مطرح میشود و پیشتازانش متفکرانی مثل «مارسیو لوچینو» (متوفی 1499) یا «پیکو دلامیراندولا» ایتالیایی (متوفی 1494) یا اندکی بعد کسی به نام «ماکیاولی» (متوفی 1527) یا کمی که جلوتر میآییم، کسی مثل ژان بدن است - که حدود 1594 میلادی درگذشت- و بعد از آن «دکارت»، «بیکن» و... مطرح میکنند، صراحتاً این است که انسان را بهجای خدا سرور کائنات و هستی قرار میدهند و در مقابل خدا بلکه بهجای خدا نه جانشین و ذیل خدا میدانند. این نگاه با خودش یک نوع ضدیت با هر نوع اندیشه دینی و پذیرش هر نوع ولایت الهی همراه دارد و با هرگونه توجه به ساحت قدس یا هر نوع الهامگیری از معنویت یا مبنا قرار دادن وحی مشکل دارد.
- ۰ نظر
- ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۰۲